گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵
غزل شمارهٔ ۲۸۵. کاروانی شکر از مصر به شیراز آید. اگر آن یار سفرکرده ما بازآید. گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است. پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید. نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار. چیست ...